ماه رمضون و ساينا
سحر پاشو غذا بخور
تا به اذون هیچی نخور
دعا بکن ؛ نماز بخون
نماز و روزه هر دو چه خوبه؛ هر دو چه خوبه
این شعر مهدت،
سانیا: مامان رمضون یعنی چی؟
مامان: یعنی اینکه کارای خوب بکنی و کارای بد نکنی و مثل شعرت صبح خیلی زود بیدار شی و غذا بخوری و تا شب که الله و اکبر می گن هیچی نخوری
ساینا : مامان تو روزه ایی؟
مامان : آره عزیز دل مامان روزه ام
ساینا : پس منم روزه ام
چند دقیقه بعد ؛ یه بسته پاستل از تو کمدت برداشتی و آوردی مشغول خوردن
ساینا: مامانی تو هم بخور ؛ خوشمزه است
مامان: نمی شه مامان من روزه ام
ساینا : خوب اشکال نداره پاستیله خوشمزه است، روزه ات هیچی نمی شه بخور مامانیییییی
مامانی: خوب ساینا برات آب هویج درست کردم مامان اونم بخور
ساینا با اخمی بسیاررررررررررر: ااااااااااااا مامان مگه نمی گم من روزه ام؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!! ( روزه از دید ساینا، چیزی که خوشمزه است روزه رو باطل نمی کنه یا به عبارتی هیچی نمی کنه)
قربون نماز خوندنت شیرینم
شهر کتاب آریاشهر
19 تیر سالگر ازدواج من و بابایی جون بود، یه جشن کوچولو خونه عمو احمدت گرفتیم که خیلی هم خوش گذشت . رفتیم شیرینی فروشی و این کیک رو به انتخاب تو خریدیم
دست بابایی درد نکنه
خدای خوبم به خاطر وجود همسر مهربونم شاکر تو ام . همسر عزیز و مهربونم بخاطر این همه خوشبختی ممنون توام
خدایا ی مهربونم بخاطر وجود میوه عشقم سپاسگزار توام.
خدای بزرگ من بخاطر همه نعمتات شکرتت