teacher
چند وقت پیش
ساینا: مامانی بیا بازی خاله سارای زبان
مامانی :باشه قبوله
ساینا: مثلا" تو ساینا بودی منم teacher
ساینا : بچه ها هر چی می گم انجام بدین و بلندد تکرار کنین
ساینا: مامانی Wiggle your finger
مامانی
ساينا: blink your eye
مامانی:
ساینا: ااااااااااااااااا مامانننننننننننن, خوب بکن دیگهههههه
مامانی : چی کار کنم خوب
ساینا : بلد نیستی؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خوب wiggle يعني انگشتات رو تکون بده blink یعنی چشمک بزن
مامانی:
**********************************
دیروز موقع برگشت از مهد تو ماشین
ساینا : عروسک خیمه شب بازی می شه puppet
دست نزن می شه hands off
بزن قدش می شه give me five
ماماني : داشتم از خوشحالی ذوق مرگ می شدم یعنی ذوق مرگ هااااااااااااااااااااااا
آفرین به خاله سارای زبانت یعنی من عاشقشم ساینا که اینقدر چیزای خوب خوب بهت یاد می ده
ساینا: شما باید عاشق من باشی ؛ من Teacher توام. همش بهت همه چیز یاد می دم. خودت گفتی زبانی ( یعنی زبان خوندی). ولی همش من بهت همه چیز یاد می دم.
مامانی:
teacher من فدات شم
خدایا شکرت