جو جوی مامان
سلام خوشمل مامان، سلام ناز مامان، سلام نفسم . زندگی من. تمام وجودم.
خدایااااااااااااااااااااااااااا چقدر دلم برای جوجوم تنگ شدهههههههههههههه، چقدر دوست داشتم الان بغلم بود و با اون صدای لطیف و دلنوازت برام قهقهه می زدی و اون مرواریدای زیبات نماین می شد و من وجودت رو به وجودم می فشردم. و تو هم با اون چشمای زیبا تر از ستاره ات بهم زل می زدیییییییی. خدایاااااااااااااااااااااااااااا دلم تنگه برای نانازممممممممممممممممممممممممممم.
خوشملم الان قشنگ و مسلط بر روی زانوت می ایستی ، بدون کمک و بدون اینکه دست به چیزی بگیری.
وقتی می گیم ساینا چی داری می خوری ببینم دهنت رو ، دو متر زبونت رو می یاری بیرون فدای اون زبون خوشملت بشممممممم و یک صدم ثانیه هم ماشالله آروم نیستی و هیییییییییی ورجه ورورجه می کنی ، و پوشک کردنت مرگ منه، از بس که باید دنبالت بدووم .