هفته قبل، تولد بارون شدیم
عزیز دل من مامانی، جونم برات بگههههههههههه
یکشنبه هفته گذشته ( 5/8/92) یه تولد کوچولو ی مشترک با رادین تو مهد با دوست خوبم نیلوفر براتون گرفتیم که نیلوفر جون زحمت سفارش کیک رو کشیدن ، آخه می دونی پذیرایی مون ساده بود کیک و پفیلا و شکلات و لواشک مجلسی.
شیرین تر از جونم داستان از این قرار بود که تولد ساعت 1 تا 2 بود ، عمو موسیقی اومد و براتون کلی آهنگهای قشنگ خوند و کلی بازی کردین شادی رو تو چهره ات می دیدم و با او لبخند خوشکلت وجودم پر از شو شده بود . عشق مامانی اندازه تمام ستاره ها و به بزرگی همه دریا ها دوستت دارم.
این کیک تولد مهدتون
دو تا فرشته خوشگل ( رادین و نفسم)
بدو بریم بقیه رو تو ادامه مطلب بخونیم و ببینیم
اینم عمو کیان یا به قول خودت عمو موسیقی
بددددد محو تماشای برف شادی شدی
فردائیش تو خونه ازم خواستی کادوی مامانی جون ( مامان ایران) رو بیاری و نقاشی بکشی و قبول کردم . چشمت روز بد نبینه تا 20 دقیقه ایی تنهات گذاشتم و رفتم آشپزخونه، یه کککککک هنر نمایی کردی بیا و ببین. گیره های داخل ست مداد رنگی رو برداشته بودی با چسپ زدی به دفترت و هیییی رفته بودی و برگ گلهای خشک گلدون رو کنده بودی و چسپونده بودی به دفترت ( اینها ببین اینجوری)
و امااااااا 5 شنبه سه تا تولد دعون بودیم ،تولد روشا- رادین و ویان که هر سه تا هم واجب بود و باید می رفتیم آخه هر سه تایشون زحمت کشیده بودن وبرای تولدت اومده بودن. 5 شنبه ساعت 1 از سر کار برگشتیم و یه ناهاری خوردیم و آماده شدیم رفتیم تولد زنبوری روشا ، یه کوچولو زود رسیدیم ولی خوب خیلی خوش گذشت ، هنوز مجلس گرم نشده بود پا شدی و شروع به رقصیدن کردی فدای رقصیدنت. خیلییییییییی بهمون خوش گذشت . روشای خاله تولدت مبارک ، خاله زهرا دستت درد نکنه.
بعد تولد روشا رفتیم تولد پلنگ صورتی رادین ، بابایی هم بود خیلیییییییییی خوش گذشت و کلی با رادین کل کل کردین و البته بازی . ولی دست خاله نیلوفر درد نکنه خداییییی خیلییی زحمت کشیده بود . رادین خاله تولدت مبارک. خاله نیلوفر دستت درد نکنه
آخر سر هم رفتیم تولد ویان ، اونم خیلی خوش گذشت ولی ساعت 11 رسیدیم و ویان کوچولو خوابیده بود و عکس نگرفتیم . تولدت مبارک ویان خاله. خاله نیشتیمان دستت درد نکنه.
اینم قصه این هفته ما شیرنم . دختر عزیزم
خدایا شکرت به خاطر همه نعمتات تا زنده ام شاکرتم