ساینای شجاع و باغ وحش
سلام عسلکم
چهارشنبه شب بی مقدمه و بدون هیچ حرفی، گفتی بابا جونی: فردا منو می بری باغ وحش دوباره؟
بابا جونی هم گفت: بله عزیز دل بابایی قول قول قول
بعد هی با خودم گفتم از کجا فهمیدی فردا 5 شنبه است؟
فردا که به قول خودت از سر کار اومدیم ، گفتی یه کوچولو بخوابیم پاشیم بریم باغ وحش.
رفتیم اما نمی دونم چه حکمتیه که چند تا عکس که گرفتیم دوربین لرزش پیدا کرد و دیگه نتونستیم عکس بگیریم ، جالبش اینه که دوربین رو آوردیم خونه دیگه مشکل نداشت ولی خوب بازم بد نبود فقط نتونستیم از آقا شیره، ببره، پلنگه و مارها و تمساح و پرنده ها عکس بگیریم .
اینم عکسای نازت شیرینم
خوش تیپ مامان با خانم خرسه
ساینا خانم و شتر مرغ
ساینا و بز کوهی
ساینا و میمون باهوش
ساینا شجاع و ناز کردن خرگوش هاااااا
ساینا رفته تو کیسه کانگورو
خانوم خوشکل مامان و شیرررررررررررر
بعد اونم رفتیم تو پارکش کلی با بابا یی توپ باز کردیم و کتلتی که درست کرده بودم رو نوش جان کردیم و ساعت 11 رفتیم خونه