سایناساینا، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 23 روز سن داره

ساینا تمام زندگی و دنیای من و بابایی

فرشته کوچولوم مریضهه

1390/3/3 9:45
نویسنده : مامانی
240 بازدید
اشتراک گذاری

مامان جان ، امروز خیلی حالم بده . دوست دارم یه گوشه ای بود که می تونستم یه خورده گریه کنم . مامانم تو مریض شدی و من اصلا" تحمل مریضی تو رو ندارم.  همیشه دوست داشتم خودم مریض باشم ولی تو نه.

دیروز که از مهد بردمت خونه، بی حال بودی . توی ماشین اصلا" نگاهم نکردی و نخندیدی. گفتم شاید خسته ای یا خوابت می یاد ولی تو راه خوابت نبرد. خونه که رسیدیم دفتر گزارشات روزانه مهدت رو خوندم . دیدم که مربیت نوشته همه غذایی که برات گذاشتم بالا آوردی. زودی بهت شیر دادم و چقدر هم گرسنه بودی، یه ساعت بعدش برات سوپ درست کردم و دادم خوردی ولی هنوز 4 قاشق نخورده بودی که همه رو بالا آوردی. دیدم خیلیییییییییی بی حالی ، صبر کردم بابایی بیاد. وقتی بابایی اومد بهتر بودی . بهت موز دادم . ماشالله همه موز رو خوردی . ولی تا رفتم برات آب بیارم بازم همه رو بالا آوردی که بابایی گفت حاضر شین بریم دکتر. رفتیم پیش دکتر و دکتر برات آزمایش نوشت و تو تا صبح بی حال بودی . حالا امروز می خوایم جواب آزمایش رو بگیریم و ببریم دکتر. انشالله که چیزیت نیست مامانم.

ساینای مامان،  من تحمل مریضی تو رو ندارممممممممممممم زودتر خوب شوووووووووووووووو. خدایاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا کمک کن که ساینای من زود خوب بشه.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)