ساینا شاعر می شود
یه چند وقتی بود شعرهای می خوندی که راستش توجهی بهشون نداشتم. چه می دونم فکر می کردم حرف های بچه گونه است . و تو داری با عروسکت حرف می زنی و یا شعر می خونی .
ولی کم کم توجهم رو جلب کرد؛ دیدم حرفات یا بهتر بگم شعرات اگه معنی خاصی نداره ؛ قافیه داره.
خیلی فکر کردم تصمیم گرفتم هر چی می گی بنویسم . الان هم خیلی فکرم مشغوله ؛ یعنی اینا واقعا" شعره؟
یعنی ساینا طبع شاعری داره؟ می شه اینا یی که می گه رو برای یه بچه سه سال و نیمه به حساب شعر گذاشت؟
حالا هم هرکی این وبلاگ و این شعر ها رو خوند و چیزی از شعر می دونه جواب سئوالای منو بده لطفا"""""""""""".
اینم شعرهای ساینا( البته بگم گاهی از شعرهای دیگه هم کمک می گیره ولی بقیه اش رو خودش می یاد.
لا لا لا لا گل پونه
بخواب بریم توی خونه
بخواب ؛ بخواب ببینم
چشمک نزن ببینم
بیا بریم تو مغازه
همونجا که پره غازه
بیا بریم خونه مادر بزرگت
تو هم برو پیش مادر بزرگت
برو یه جای خوب و نازنین
اونجا فرشته ها رو تو ببین
اینم دومی
فرشته آی فرشته
بیا بریم که خیلی زشته
بیا بریم نقطه به نقطه
بیا بریم ببینیم تمام ایران
نه نه نمی یام دوستش ندارم
عید که نیست من نمی یام دوستش ندارم
سومی ( بابایی نوشته همین قدش رو تونستم بخونم)
آب آب ؛ آب اومد
کدوم آب
همون که توی رود بود
از ما ها خیلی خیلی دور بود
یکی می یاد تو رود ها
ماهی ها هم می پرن توی رودها
رود خونه ها می رن توی خونه ها
ماهی ها هم می رن توی رودخونه ها
البته خیلی بود ولی همونطور که گفتم جدی نمی گرفتم و نمی نوشتم. حالا بهم بگین اینا شعره؟
اینم قصه امروزت عسلکم
خدای شکرت بابت همه نعمتات ممنونم