بدون عنوان
دختر خانم شیرینم:
هفته پیش وبلاگ دوستم زهرا جون مامان روشا رو می خوندم یه بازی شمع بازی جالبی گذاشته بود که خیلی برام جالب و جذاب اومد
پس تصمیم گرفتم این بازی رو باهات انجام بدم تا ببینم عکس العمل تو و روشا چقدر به هم شبیه هست و یا چقدر متفاوته . که دقیقا" عکس العمل های روشا رو داشتی
بذار برات تعریف کنم ضمن اینکه از دوست عزیزم زهرا جون خیلیییییییییی ممنونم
بابا جونی یه شمع با هزار خواهش و تمنا و پس از 3 روز خرید، نه اینکه به حرفمون گوش نمی کرد ، نه هااااااا ولی می گفت ممکنه یه شمعی بخرم که به دردت نخوره
شمع ، یه تیکه کاغذ، یه تیکه دستمال کاغذی، یه خلال دندون ، یه قاشق، یه پول سکه 200 تومانی، و یه لیوان
شمع رو روشن کردیم، و به ترتیب همه اشیا رو گذاشتیم رو شعله شمع
مامانی: خو ب ساینا مامانی ، کاغذ چی شد؟
ساینا: شوخت
دستمال کاغذی ، چوب چی شد؟
خوب شوخت
خوب قاشق چی؟
اااااااااا؟ مامانی چرا نشوخت؟ مامانی پول هم نشوخت
مامانی: خوب مامان جون چون قاشق و پول جنسشون از آهنه
مامانی: ساینایی حالا بیا لیوان رو بذاریم رو شمع ببینیم چی می شه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ااااا مامانی چرا خاموشش کردی ؟؟؟؟؟؟ روشنش کن دوباره
و آین آزمایش چند بار تکرار شد که ساینا فهمید خاموش شدن شمع کار مامان نیست، پس پرسید چرا لیوان شمع رو خاموش می کنه ؟
گفتم چون نمی ذاره هوا به شمع برسه.
دیدم ساینا ده بدووووووووووووو ، عمه عمه ( عمه شهین و عمه پروین مهمون ما بودن)
شمع بازی کریدم ، شمع کاغذ، دستمال کاغذی، چوب و دست مامان رو سوخت ولی قاشق و پول رو نسوخت
عمه تازه لیوان شمع رو خاموش کرد چون هوا نرفت به شمع
قربونت برم ، بس ذوق کرده بودی از این بازی تند تند حرف می زدی و همه فعل و فاعلا رو جا به جا کرده بودی.
بعا از اون شروع کردی هیییییی شمع رو فوت می کردی و می خوندی
تله لوک ( تولد) تله لوکت مبارک
20 باررررررررررررر این کار رو تکرار کردیییییییییییییییی و شمع رو روشن و فوت
قربون ذوق کردنت ، شعر خوندنت و فدای دخمل گلم . عاشقتم و می پرستمت
خدای مهربونم ممنونم ، ممنونم و هر لحظه از زندگیم شاکرم