ماجراهای ما
روز جمعه صبح حرکت به سوی طالقان خیلی خوش گذشت. کلی آب بازی کردی. بچه قورباغه ها توی آب شنا می کردن و تو اصرار داشتی اینا ماهی هستن. کلی گوسفند ؛ سگ دیدی و یه ککککککککک ذوقی ولی یه کوچولو هم ترسیده بودی . برگشت به خونه ساعت 5 ؛ مامانی تو رو خدای مجید بریم خونه عمو اتم (با کسره یعنی عمو احمد پسر عموی بابا) خرگوش بازییییی. ااااااااههههههه چه ترافیکییییییی؛ ساعت 9:30 رسیدیم. مگه رضایت می دی بریم خونه بلاخره ساعت 10 شب رسیدیم خونه. بدو بردمت حمومممم؛ واییییییییی تازه هوس بازی کردی . ساعت 10 وقت خوابته ؛ اگه بیشتر از این طولش بدیم صبح کسل بیدار می شی . ناچار به زور گرفتم و موهات رو شستم . ا...
نویسنده :
مامانی
15:26