سفر نامه شیراز
سلام
سال 93 ت مبارک شیرینم. یک ماه و شش روز گذشته من تازه اومدم برات بنویسم که تو عید چه کارا کردیم. تا اینکه وقتی بزرگ شدی بخونی و یادت بیاد که چقدرررر خوش گذشت بهمون. بدونی که با این سن کمت چقدر عاقل بودی توی سفری که با هم داشتیم.
من و بابایی و همراهان سفرمون ( عمه هات؛ مادر بزرگ و پدر بزرگت )رو اذیت نکردی. پا به پای ما راه رفتی و وقت خوابت ؛ خوابیدی و وقت غذا خوردنت غذات رو خوردی و فکر می کنم از این سفر حسابیییییییییی لذت بردی قشنگم ساینای من.
می گن توی سفر باید طرفت رو بشناسی ؛ و من تو رو بیشتر شناختم و بیشتر و بیشتر خداوند بزرگم رو شاکرم برای وجود تو ؛ و با تمام وجود فریاد می زنم که خدای مهربونمممممممم ؛ ممنونم که به من بنده گناهکار تو این نعمت بزرگ و وصف نشدنیت را عطا کردی با تمام وجود سپاسگزارت هستم
از تو هم ممنونم دخترک عسل من ؛ ممنونم.
29 اسفند به مقصد اصفهان به راه افتادیم ؛ سر راهمون 3 ساعتی کاشان رو گشتیم. حمام فین ؛ و ابیانه رفتیم و شهر قمصر کاشان. شهر قشنگیه کاشان .تاریخی و با مردم مهربون.
تو اصفهان همسفرامون به ما پیوستن و فردا صبح زودش راهی شیراز شدیم. خیلی جاها رفتیم که فکر می کنم شرحش تصویری باشه بهتره
اینجا داری واسه عمه ات حسابی ناز می کنی
اینجا ارگ بم هستش
تو سعدی با لباس محلی شیرازی هام مثل ماه شدی
اینجا رفتیم خونه هم خونه ایه دوران دانشجویی بابا جونی که یه دختر ناز مثل شما داشت به اسم غزل
اینجا داری اسب سواری می کنی . دو بار سوار شدی تازه می خواستی باز هم سوار بشی و کلی ماهر شده بودی و تنها سوار می شدی قربونت برم عزیز دلم و علی رغم انتظار من اصلا" نترسیدی
اینجا مسموم شده بود ی؛ پارک ارم شیرازه و حسابی حالت بد بود ولی بازم اذیتم نکردی فدات بشه مامان
عشق مامان حواست کجاست؟
خدایا شکرت ؛